هی فلانی!
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…
هرجا که دلت میخواهد برو…
فقط آرزو میکنم
وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری…
و اما من…
بر نمیگردم که هیچ!
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!
آری دیگر بر نمیگردم....
فلانی!!!
زیرا من با یک چترو یه عشق برای خود دنیا دیگر ساختم
آری فلانی قصه من و تو دگر تمام شد پس برای همیشه
آری برای همیشه
خــــــــــــــدا حــــــــــــــافظ
:: برچسبها:
قصه من و تو ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0